حس آشنا
محبوب ترین ها
[ چهارشنبه 9 اسفند 1396 ] [ 15:21 ] [ بهرام حیدری ]

 

مژده‌ای به:

علاقه‌مندان به تکامل فردی؛

مشتاقان کمال واقعی؛

جویندگان سعادت ابدی؛

سالکان وادی سیر و سلوک؛

تشنگان معارف ناب اسلامی؛

خستگان صحراهای حیرت؛

پیکارکنندگان با نفس امّاره؛

لطمه‌خوردگان از وساوس شیطان؛

محرومان از استاد اخلاق و عرفان؛

نرم‌افزار «رهبر معنوی»، نشر آثار تربیتی «حاج فردوسی» منتشر شد.

 

لینک دانلود از سایت:

https://goo.gl/kcyckh


امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 31
برچسب ها : منهاج فردوسیان حاج فردوسی رهبر معنوی سیروسلوک, سیر و سلوک, عرفان, نرم افزار, اپلیکیشن منهاج فردوسیان, اپلیکیشن حاج فردوسی, استاد اخلاق, استاد عرفان, درس اخلاق, معارف ناب, کمال واقعی, سعادت ابدی,

[ چهارشنبه 18 بهمن 1396 ] [ 12:50 ] [ بهرام حیدری ]
[ يکشنبه 8 بهمن 1396 ] [ 17:49 ] [ بهرام حیدری ]

یکی از وعاظ محترم و مشهور، در سخنانی پرحرارت، می‌گوید: «پدر و مادرها را، دستشان را ببوسید. پای مادرت را ببوس. خجالت هم نکش. شاید دفعه‌‌ی اول خجالت بکشی … پیغمبر فرموده: هر کی پای مادرش را ببوسد، خدا چشمه‌ی زندگی‌اش را وا می‌کند … شما دست پدر و مادرتان را ببوسید، اگر به حوایجتان نرسیدید، دانشمند را لعنت بکنید. من این را روی منبر می‌گویم. با صراحت هم می‌گویم. شما پای مادرتان را ببوسید، اگر مشکلتان حل نشد، به دانشمند، لعنت بفرستید. چون قولش را پیغمبر داده، خدا قولش را داده!»

نمایشگر ویدیو
 
00:00
 
02:37
 

(دریافت فیلم با کیفیت بالا = ۱۱ مگابایت)               (دریافت فیلم با کیفیت پایین = ۴ مگابایت)

بر این فرمایشات، چند انتقاد وارد است:
انتقاد اول: نصیحت کردن مردم به چیزی که از دین خدا نیست،‌ شایسته‌ی سنخنگوی اسلامی نیست. این که ایشان مردم را نصیحت می‌کند که «پای مادرت را ببوس» خلاف تعالیم حضرت ختمی‌مرتبت (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است. نه تنها در تعالیم اسلامی، امری به بوسیدن دست یا پای مادر نشده است، بلکه اجازه‌ی بوسیدن پای امام معصوم (علیه‌السلام) داده نشده است.
در روایت معتبر آمده است: عَنْ یونُسَ بْنِ یعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ الله (علیه‌السلام): نَاوِلْنِی یدَک أُقَبِّلْهَا فَأَعْطَانِیهَا. فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاک رَأْسَکَ. فَفَعَلَ فَقَبَّلْتُهُ. فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاک رِجْلَک. قَالَ: «أَقْسَمْتُ أَقْسَمْتُ أَقْسَمْتُ» ثَلَاثاً «وَ بَقِی شَی‏ءٌ وَ بَقِی شَی‏ءٌ وَ بَقِی شَی‏ءٌ»
ترجمه: یونس بن یعقوب گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: دستتان را بدهید تا ببوسم، دستشان را جلو آوردند. عرض کردم: فدایت شوم، سرتان را، سرشان را جلو آوردند و بوسیدم، گفتم: فدایتان شوم، پایتان را. سه مرتبه فرمود: نه به خدا، نه به خدا، نه به خدا، دیگر چیزی مانده؟ چیزی مانده؟ چیزی مانده؟ (کافی، محدث کلینی، جلد ۲، صفحه‌ی ۱۸۵، باب التقبیل؛ وسائل الشیعه، محدث عاملی، جلد ‏۱۲، صفحه‌ی ۲۳۴)
انتقاد دوم: نسبت دادنِ سخنی که از رسول خدا یا ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) نیست به آن بزرگواران،‌ از بدترین انواع دروغ است که موجب باطل شدن روزه می‌گردد. ایشان به صراحت می‌گوید: «پیغمبر فرموده: هر کی پای مادرش را ببوسد، خدا چشمه‌ی زندگی‌اش را وا می‌کند»! اگر منظورشان از «پیغمبر»، پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) باشد، این سخن، افتراء بر آن حضرت است؛ زیرا در هیچ‌یک از منابع معتبر و غیر معتبر، چنین سخنی از آن حضرت، نقل نشده است. پس اگر این سخنان در حال روزه ادا شده باشد، علاوه بر استغفار، قضای روزه را نیز به گردن گوینده آورده است.
انتقاد سوم: شایسته است خطبای گرامی، در زمانی که مردم را به سمت اختراعات و اکتشافات خود سوق می‌دهند، با احتیاط بیشتری سخن بگویند؛ در حالی که ایشان، بر این مبنای فاسد که «بوسیدن دست پدر و مادر، امر شارع مقدس است»، بنایی پوشالی می‌سازد که «هر کس چنین کند، حوائجش برآورده خواهد شد»!
امیدوار کردنِ مردم با چیزی که واقعیت ندارد و از پشتیبانی خدای تعالی برخوردار نیست، امر ناشایست است و شاید در پاره‌ای موارد، حرام شرعی باشد.
البته توجه داشته باشید: شاید کسی دست پدر یا مادرش را ببوسد و مشکلی از مشکلاتش حل شود، ولی قطعاً حل آن مشکل، دلیلی بر درست بودن این عمل، نخواهد بود. درست بودن یا نبودن یک عمل، مربوط به این است که از وحی آمده باشد یا از اختراعات بشری باشد، از «دین» باشد یا از «آئین». آنچه از «دین» باشد، درست و دارای پشتوانه است و آنچه از «آئین» باشد، نادرست و بدون پشتوانه‌ی الهی است.
انتقاد چهارم: دعوت از مردم به لعنت کردن خود، دعوت سنگینی است. وقتی شنونده‌ی خبیر و با بصیرت، از یک سو می‌داند که گوینده، دچار جوگرفتگی شده است و حرفش بی‌اساس و بی‌سند است و از سوی دیگر، اصرار گوینده را بر «لعنت کردنش» می‌بیند، دچار حیرت می‌شود که بالاخره بر این گوینده‌ی سخنان بی‌سند و نسبت‌های نادرست به اولیای دین، لعنت بفرستد یا نفرستد!
در همین قطعه از سخنرانی می‌بینید که این سخنران، به هدف تأکید بر مبانی غیراسلامی و ساختگی خویش، خودش را به وسط می‌اندازد و می‌گوید: «شما دست پدر و مادرتان را ببوسید، اگر به حوایجتان نرسیدید، دانشمند را لعنت بکنید». و باز هم تکرار و اصرار می‌کند: «من این را روی منبر می‌گویم. با صراحت هم می‌گویم. شما پای مادرتان را ببوسید، اگر مشکلتان حل نشد، به دانشمند، لعنت بفرستید».
در اینجا، این سؤال به ذهن می‌رسد که اگر دست یا پای مادرمان را بوسیدیم و به حوائجمان نرسیدیم، می‌توانیم این آقا را لعنت کنیم؟ آیا اجازه و اصرار خودش، مجوّز لعنت او می‌شود؟ یا این که این سخن، نوعی از ترفندهای خطابه است که برای جا انداختنِ سخن و عمق بخشیدن به آن، به کار می‌رود و قصد حقیقی در آن نیست.
انتقاد پنجم: همچنان که در انتقاد دوم گذشت، نسبت دادن دیدگاه یا عملی به خدا و رسول و امامان معصومین (علیهم‌السلام) به دروغ، معصیت است و موجب بطلان روزه می‌گردد. مع الاسف، این سخنران مشهور، در پایان این بخش از سخنانش، دو باره دچار معصیت آشکار شده و تمام بار مسأله را بر شانه‌های وحی می‌اندازد و می‌گوید: «چون قولش را پیغمبر داده، خدا قولش را داده!» یعنی خدا و پیامبرش قول داده‌اند هر کس پای مادرش را ببوسد، مشکلش حل شود! در حالی که خدا و پیامبر،‌ چنین قولی نداده‌اند. نه در آیات قرآن و نه در روایات حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و نه در احادیث ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) چنین چیزی نیامده است و این سخن دروغ، فقط در اثر جوگرفتگی سخنران، به خدا و پیامبر، نسبت داده شده است.
سخن پایانی: شیخی بر منبر می‌گفت: دیشب پیامبر خدا را در خواب دیدم که آب مبارک دهان خود را در دهان من انداختند! ظریفی از پای منبر گفت: ای شیخ، از بس دروغ به خدا و پیامبرش نسبت می‌دهی، آن حضرت خواسته‌اند تف به ریشت بیاندازند، ولی چون دهانت باز بوده، در دهانت افتاده است!
خدایا منبری‌های ما را از نصیحت مردم به سوی نفسانیات خویش و همچنین از نسبت دادن دروغ به خودت و پیامبر بافضیلتت، محافظت بفرما.

آمین
حاج فردوسی

امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 51
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,

[ 24 مهر 1396 ] [ 17:17 ] [ بهرام حیدری ]

 

بسمه تعالی

سلام
اگر پزشکی که مسلمان است و در جمهوری اسلامی فعالیت می‌کند، برای درمان «خواب ادراری» دستور به خوردن بیضه‌ی گوسفند بدهد، آیا می‌توان به عنوان اضطرار آن را خورد؟
ممنون

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
تشخیص اضطرار، بر عهده‌ی مکلّف است. گاهی «شب‌ادراری» و «خواب‌ادراری» موجب مختل شدن زندگی می‌شود و ضرر عمده یا خطر عمده در پی دارد و دارویش منحصر در حرام است، در این حالت، می‌توان از باب اضطرار، استفاده نمود؛ ولی گاهی اوقات، «شب‌ادراری» موجب ایجاد اختلال جدّی در زندگی نمی‌شود و می‌توان با پیشگیری‌های مناسب، از بین برد یا کاهش داد، در این صورت، نمی‌توان خوردن حرام را به بهانه‌ی اضطرار، تجویز نمود. به عبارت دیگر، اگر بتوان با نخوردن مایعات در شب یا یکی دو بار بیدار شدن و تخلیه‌ی مثانه، مانع از «خواب‌ادراری» شد، جایی برای مداوا با حرام نمی‌ماند. همچنین اگر این پیشگیری‌ها و تمهیدات، مانع از «خواب‌ادراری» نشود ولی «خواب‌ادراری»، اختلالی به روند عادی زندگی نداشته باشد، با حرام، مداوا ننماید. مثل این که کودکی که به سن تکلیف نرسیده است، در فصل تابستان، در خواب، ادرار می‌کند و خشک می‌شود،‌ یا به طوری است که رطوبتش به زندگی افراد مکلّف خانواده سرایت نمی‌کند، در این صورت، با حرام، مداوایش نکنند، هر چند برخی فقها، مداوای غیربالغ با حرام را جایز دانسته باشند.
نتیجه‌ی کلام این است که تجویز پزشک در این مورد، ارزش شرعی ندارد و نمی‌تواند مجوّزی برای مداوا با حرام باشد و باید، اضطرار، محرز شود.

موفق باشید
حاج فردوسی

 

امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 37
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,

[ 24 مهر 1396 ] [ 17:16 ] [ بهرام حیدری ]

سلام 
دیشب خواب دیدم در یک صحنه نمایشی تعزیه مانند نقش علی اکبر (ع) را دارم و این نمایش به شکل تعزیه با آن لباسها و شمشیر نیست بلکه به صورت نمایشی با سلاح‌های جدید می‌باشد و اکثریت بازیکنان، بسیجی‌های نسل جدید و جوان هستند و من و چند نفری میانسال در این جمعیت هستیم و به جای شمشیر، اسلحه داریم و من کلت کمری داشتم که در یک یورش به دشمن، بقیه که جوانتر بودند، حمله و تیراندازی آنها بی‌هدف بود (مثل بسیجی‌هایی که تازه به آنها اسلحه داده می‌شود که جوگیر می‌شوند) اما من و آن افراد کم، حساب‌شده و تاکتیکی با نشانه‌گیری حمله می‌کردیم که با تعداد کم تیری که ما می‌زدیم، دقیق به هدف می‌خورد اما بقیه لشکر که جوان و زیاد بودند از صد تا تیرشان، یکی به هدف می‌خورد. من به آنها اعتراض کردم که جو گیر نشوید اینجا میدان جنگ است و آنها هم به ما اعتراض داشتند چرا کم تیر می‌زنید که ناگهان من و آن چند نفر میانسال را تنها گذاشتند و در میدان تنها ماندیم که بیدار شدم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
حکایت خواب شما، حکایت دردآور امروز ماست. کسانی که در مؤسسات فراوان با نیروهای بسیار با بودجه‌های میلیاردی، در حال جنگ نرم با دشمنان هستند، هدف را درست نمی‌شناسند و جز اتلاف وقت و نیرو و بودجه، دستاورد قابل توجهی ندارند. آنان که هدف دارند و درد را می‌شناسند، بر اثر حمایت نشدن، در تنگناهای مختلف هستند. البته برکت و اثر، در تلاش‌های آنانی است که دشمن را می‌شناسند و تیشه را به ریشه می‌زنند، هر چند با دست خالی و امکانات کم باشند.
تنها گذاشتنِ کسانی که هدف مشخص و درست دارند از سوی آنان که به دنبال هیجانات زودگذر و کارهای سطحی هستند، سابقه‌ی زیادی دارد. در این روزگار غبارآلود، یا باید از فهم و درکتان دست بردارید و هم‌رنگ جماعتِ سرگردان شوید و یا محکوم به تنها ماندن هستید.

موفق باشید
حاج فردوسی

امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 42
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,

[ 24 مهر 1396 ] [ 17:16 ] [ بهرام حیدری ]

سلام
ببخشید یک سؤالی پیش آمده برام چرا در عکس‌های سخنرانی شما در مسجد و بالای منبر، جمعیت رو نشان نداده‌اید؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
برای رسیدن به جواب، توجه شما را به دو نکته جلب می‌کنم:
نکته‌ی اول: مراقبت بر این است که در تصاویری که به صورت رسمی از بنده منتشر می‌شود، شخص یا اشخاص دیگری نباشند تا از متهم شدن به هر نوع وابستگی و پیوستگی در امان باشم. به عبارت ساده، هیچ عکس رسمی‌ای از من نخواهید یافت که با شخص خاص یا گروه خاص باشد و از سوی پایگاه‌های وابسته به دفتر مرکزی منهاج فردوسیان، منتشر شده باشد. دلیلش این است که ذهن انسان، به صورت ناخودآگاه، انسان‌های موجود در عکس‌ها را دارای پیوستگی و علاقه به افراد دیگر یا مکان‌های داخل عکس، می‌داند.
مثلاً وقتی کسی با آقای الف، عکس می‌اندازد و آن را به صورت رسمی منتشر می‌سازد، نشان از نوعی تأیید افکار و روش و منش آقای الف دارد. همچنین وقتی کسی در فلان کشور یا فلان شهر یا فلان محل، عکس می‌اندازد و آن را منتشر می‌سازد، نشان از احترام و علاقه به آن کشور و شهر و محل دارد.
نتیجه‌ی سخن تا اینجا، این شد که انتشار عکس‌های تکی، یک استراتژی حساب‌شده و دارای پشتوانه‌ی فکری است و بر این اساس، شما می‌توانید نتیجه بگیرید که تمام مکان‌هایی که عکس‌هایم در آنجاها به صورت رسمی منتشر شده، مورد تأییدم است.
نکته‌ی دوم: نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، علی رغم نامش که به معنی راه روشن و وسیع است، مشتریان زیادی ندارد. مردم در این زمانه‌ی خاکستری، به دنبال آب و نان و لهو و لعب و شهوت و لذت هستند و کمتر کسی پیدا می‌شود که به فکر رسیدن به درجات عالیه‌ی کمال و سعادت باشد. لذا جلسات منهاجی ما، همگی خصوصی و با تعداد محدودی از مشتاقان کمال و سعادت برگزار می‌شود. عزیزانی که در مجالس عمومی شرکت می‌کنند، نه به عنوان ورود به این نظام جامع تربیتی است، بلکه بیشتر، به جهت درک ثواب روضه و مجلس حدیث، شرکت می‌کنند، اتفاقی که برای هر روحانی دیگری هم امکان دارد بیافتد. لذا آمار بالای پامنبری یا مطالعه‌کننده‌ی پایگاه‌های اینترنتی، مع الاسف به معنی آمار بالای مردان و زنان راسخ در مبارزه با نفس نیست. به قول شاعر: «راه عشق است این، ره حمام نیست»!
پس ذهنتان را از توجه به آمار، خالی کنید؛ زیرا خدای تعالی در قرآن کریم می‌فرماید: «وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ» (سوره‌ی سبأ، آیه‌ی ۱۳) ترجمه: و از بندگان من، تعداد اندکى سپاسگزارند.

موفق باشید
حاج فردوسی

امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 28
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,

[ 24 مهر 1396 ] [ 17:15 ] [ بهرام حیدری ]

با سلام
آیا این حدیث،‌ درست است که امام سجاد علیه السلام: «و کان إذا أخذ إناءً یشربُ ماءً بکی حتی یملأها دَماً» یعنی هنگامی که ظرف آبی را به دست می‌گرفت تا از آن بیاشامد، آن قدر گریه می‌کرد تا اینکه آن ظرف پر از خون می‌شد» (النقد النزیه: ص۱۳۷؛ الآیات البینات: ص۲۴)
با تشکر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
برای بررسی همه‌جانبه‌ی این متن، نیاز است تا به چند مطلب، توجه نمایید؛
۱. این مطلب، روایت نیست بلکه گزارشی تاریخی است و گزارش تاریخی، ارزش روایت را ندارد و در تنظیم نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان مورد استفاده قرار نگرفته است.
۲. عبارت درست، اینگونه است: «وَ کَانَ إِذَا أَخَذَ إِنَاءً یَشْرَبُ‏ مَاءً بَکَى‏ حَتَّى یَمْلَأَهَا دَمْعاً فَقِیلَ لَهُ فِی ذَلِکَ: فَقَالَ: وَ کَیْفَ لَا أَبْکِی وَ قَدْ مُنِعَ أَبِی مِنَ الْمَاءِ الَّذِی کَانَ مُطْلَقاً لِلسِّبَاعِ وَ الْوُحُوشِ» (مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، جلد ‏۴، صفحه‌ی ۱۶۶)
ترجمه: آن حضرت، هر گاه ظرف آبی بر می‌داشتند تا آب بنوشند، گریه می‌گردند به حدی که ظرف را پر از اشک می‌کردند. به این کار آن حضرت، اعتراض شد. فرمودند: چگونه گریه نکنم در حالی که پدرم از آبی که بر درندگان و حیوانات وحشی آزاد است، منع شد.
۳. عبارتِ: «حَتَّى یَمْلَأَهَا دَمْعاً» چندان گریه می‌کرد که ظرف را پر می‌کرد، تعبیر کنایه‌ای است و به این معنی نیست که به اندازه‌ی یک لیوانِ کامل، اشک می‌ریختند بلکه به این معنی است که چندین قطره اشک در آن می‌ریختند که با تمام آب، مخلوط می‌شد.
۴. بر طبق اظهارات اطباء، امکان خون‌گریستن برای انسان معمولی، وجود ندارد. یعنی هیچ انسان عادی‌ای نمی‌تواند آنقدر گریه کند که اشکش تمام شده و پس از آن، از غدد اشکی‌اش، خون جاری شود. البته نوعی بیماری هست که مبتلای به آن، هر گاه گریه کند، از غدد اشکی‌اش، خون بیرون می‌آید. چنین شخصی، هیچگاه نمی‌تواند اشک بریزد بلکه فقط خون از چشمش خارج می‌شود. به عبارت دیگر، کسی که اشک از چشمش می‌رود، امکان ندارد که خون از غدد اشکی‌اش ترشح شود و بیمار خاصی که خون از غدد اشکی‌اش ترشح می‌شود، نمی‌تواند اشک بریزد.
پس هر گاه تعبیرِ «خون گریه کردن» را ملاحظه نمودید، بدانید که کنایه از شدت گریه است و نباید به معنی مطابقی آن حمل شود. یعنی نباید به این معنی بدانید که از همان خونی که در رگ‌ها جریان دارد، از چشمش می‌آید.
۵. غیر از اشکال طبی، اشکال شرعی این است که آیا امام سجاد (علیه‌السلام) پس از این که خون در لیوان آب می‌افتاد، آن را می‌نوشیدند یا دور می‌ریختند؟ اگر می‌نوشیدند، آب قلیل با ملاقات نجاست، نجس شده و قابل خوردن و آشامیدن نیست و اگر آن را دور می‌ریختند، با لیوان دیگری که می‌آوردند نیز همین کار را انجام می‌دادند، یعنی در آن، خون چشم می‌ریختند و باز نجس می‌شد. در این صورت، آن حضرت چگونه آب می‌نوشیدند؟!
نتیجه‌گیری: این متن، علاوه بر این که حدیث نیست و دچار تحریف شده و دَمْع (= اشک) در آن به دَم (خون) تبدیل شده، اشکالات محتوایی نیز دارد که عرض شد.

خداوند، ما و شما را بر راه روشن و استوار ثقلین، پایدار بداراد.
موفق باشید
حاج فردوسی

امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 40
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,

[ 24 مهر 1396 ] [ 17:15 ] [ بهرام حیدری ]

[۱۱۹] سند: قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ـ بَعدَ بَیان کیفیه مَوتِ المُؤمنِ وَ قَبرِهِ وَ حِسابِه فی القِیامَهِ: «فَعِنْدَ ذَلِک ابْیضَّ وَجْهُهُ وَ سُرَّ قَلْبُهُ وَ وُضِعَ التَّاجُ عَلَی رَأْسِهِ وَ عَلَی یدَیهِ الحُلِی وَ الحُلَلُ ثُمَّ یقُولُ: یا جَبْرَئِیلُ انْطَلِقْ بِعَبْدِی فَأَرِهِ کرَامَتِی. فَیخْرُجُ مِنْ عِنْدِ اللهِ قَدْ أَخَذَ کتَابَهُ بِیمِینِهِ فَیدْحُو بِهِ مَدَّ البَصَرِ فَیبْسُطُ صَحِیفَتَهُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ المُؤْمِنَاتِ وَ هُوَ ینَادِی «هاؤُمُ اقْرَؤُا کتابِیهْ * إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیهْ * فَهُوَ فِی عِیشَهٍ راضِیهٍ» (۱)
فَإِذَا انْتَهَی إِلَی بَابِ الجَنَّهِ قِیلَ لَهُ‌‌‌ هَاتِ الجَوَازَ. قَالَ: هَذَا جَوَازِی مَکتُوبٌ فِیهِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا جَوَازٌ جَائِزٌ مِنَ اللهِ العَزِیزِ الحَکیمِ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ مِنْ رَبِّ العَالَمِینَ. فَینَادِی مُنَادٍ یسْمَعُ أَهْلُ الجَمْعِ کلُّهُمْ أَلَا إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ قَدْ سَعِدَ سَعَادَهً لَا یشْقَی بَعْدَهَا أَبَداً.
قَالَ: فَیدْخُلُ فَإِذَا هُوَ بِشَجَرَهٍ ذَاتِ ظِلٍّ مَمْدُودٍ وَ ماءٍ مَسْکوبٍ وَ ثِمَارٍ مُهْدَلَهٍ یخْرُجُ مِنْ سَاقِهَا عَینَانِ تَجْرِیانِ فَینْطَلِقُ إِلَی إِحْدَاهُمَا فَیغْتَسِلُ مِنْهَا فَیخْرُجُ عَلَیهِ نَضْرَهُ النَّعِیمِ ثُمَّ یشْرَبُ مِنَ الأُخْرَی فَلَا یکونُ فِی بَطْنِهِ مَغْصٌ وَ لَا مَرَضٌ وَ لَا دَاءٌ أَبَداً وَ ذَلِک قَوْلُهُ «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً» (۲)
ثُمَّ تَسْتَقْبِلُهُ المَلَائِکهُ فَتَقُولُ: طِبْتَ فَادْخُلْهَا مَعَ الخَالِدِینَ. فَیدْخُلُ فَإِذَا هُوَ بِسِمَاطَینِ مِنْ شَجَرٍ أَغْصَانُهَا اللُّؤْلُؤُ وَ فُرُوعُهَا الحُلِی وَ الحُلَلُ، ثِمَارُهَا مِثْلُ ثَدْی الجَوَارِی الأَبْکارِ. فَتَسْتَقْبِلُهُ المَلَائِکهُ مَعَهُمُ النُّوقُ وَ البَرَاذِینُ وَ الحُلِی وَ الحُلَلُ، فَیقُولُونَ: یا وَلِی اللهِ ارْکبْ مَا شِئْتَ وَ البَسْ مَا شِئْتَ وَ سَلْ مَا شِئْتَ. قَالَ: فَیرْکبُ مَا اشْتَهَی وَ یلْبَسُ مَا اشْتَهَی وَ هُوَ نَاقَهٌ أَوْ بِرْذَوْنٌ مِنْ نُورٍ وَ ثِیابُهُ مِنْ نُورٍ وَ حُلِیهُ مِنْ نُورٍ، یسِیرُ فِی دَارِ النُّورِ، مَعَهُ مَلَائِکهٌ مِنْ نُورٍ، وَ غِلْمَانٌ مِنْ نُورٍ، وَ وَصَائِفُ مِنْ نُورٍ حَتَّی تَهَابُهُ المَلَائِکهُ مِمَّا یرَوْنَ مِنَ النُّورِ؛ فَیقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: تَنَحَّوْا فَقَدْ جَاءَ وَفْدُ الحَلِیمِ الغَفُورِ.
قَالَ: فَینْظُرُ إِلَی أَوَّلِ قَصْرٍ لَهُ مِنْ فِضَّهٍ مُشَرَّفاً بِالدُّرِّ وَ الیاقُوتِ فَتُشْرِفُ عَلَیهِ أَزْوَاجُهُ فَیقُولُونَ: مَرْحَباً، مَرْحَباً، انْزِلْ بِنَا. فَیهُمُّ أَنْ ینْزِلَ بِقَصْرِهِ. فَیقُولُ المَلَائِکهُ: سِرْ یا وَلِی اللهِ فَإِنَّ هَذَا لَک وَ غَیرُهُ. حَتَّی ینْتَهِی إِلَی قَصْرٍ مِنْ ذَهَبٍ مُکلَّلٍ بِالدُّرِّ وَ الیاقُوتِ فَتُشْرِفُ عَلَیهِ أَزْوَاجُهُ فَیقُلْنَ: مَرْحَباً، مَرْحَباً، یا وَلِی اللهِ انْزِلْ بِنَا فَیهُمُّ أَنْ ینْزِلَ بِهِ فَتَقُولُ لَهُ المَلَائِکهُ: سِرْ یا وَلِی اللهِ فَإِنَّ هَذَا لَک وَ غَیرُهُ. ثُمَّ ینْتَهِی إِلَی قَصْرٍ مُکلَّلٍ بِالدُّرِّ وَ الیاقُوتِ فَیهُمُّ بِالنُّزُولِ بِقَصْرِهِ فَیقُولُ لَهُ المَلَائِکهُ: سِرْ یا وَلِی اللهِ فَإِنَّ هَذَا لَک وَ غَیرُهُ. ثُمَّ یأْتِی قَصْراً مِنْ یاقُوتٍ أَحْمَرَ مُکلَّلًا بِالدُّرِّ وَ الیاقُوتِ فَیهُمُّ بِالنُّزُولِ بِقَصْرِهِ فَیقُولُ لَهُ المَلَائِکهُ: سِرْ یا وَلِی اللهِ فَإِنَّ هَذَا لَک وَ غَیرُهُ. فَیسِیرُ حَتَّی یأْتِی تَمَامَ الفِ قَصْرٍ کلُّ ذَلِک ینْفُذُ فِیهِ بَصَرُهُ وَ یسِیرُ فِی مِلْکهِ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفِ العَینِ. فَإِذَا انْتَهَی إِلَی أَقْصَاهَا قَصْراً نَکسَ رَأْسَهُ فَتَقُولُ المَلَائِکهُ: مَا لَک یا وَلِی اللهِ؟! فَیقُولُ: وَ اللهِ لَقَدْ کادَ بَصَرِی أَنْ یخْتَطِفَ. فَیقُولُونَ: یا وَلِی اللهِ أَبْشِرْ فَإِنَّ الجَنَّهَ لَیسَ فِیهَا عَمًی وَ لَا صَمَمٌ. فَیأْتِی قَصْراً یرَی بَاطِنُهُ مِنْ ظَاهِرِهِ وَ ظَاهِرُهُ مِنْ بَاطِنِهِ، لَبِنَهٌ مِنْ فِضَّهٍ وَ لَبِنَهٌ ذَهَبٌ وَ لَبِنَهٌ یاقُوتٌ وَ لَبِنَهٌ دُرٌّ، مِلَاطُهُ المِسْک، قَدْ شُرِّفَ بِشُرَفٍ مِنْ نُورٍ یتَلَأْلَأُ وَ یرَی الرَّجُلُ وَجْهَهُ فِی الحَائِطِ» (۳)
ترجمه: رسول خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): در حدیثی طولانی بعد از ذکر چگونگی مردن و قبر و حساب مؤمن در قیامت،‌ می‌فرمایند: «[از حساب که سربلند بیرون آمد،] صورتش سفید [و نورانی] می‌شود و دلش شاد می‌گردد و تاج [با شکوهی] بر سرش نهاده می‌شود و بر دستانش، زیورآلات [گذاشته] و لباس‌ها [پوشانده می‌شود]. پس [خدای متعال] می‌فرماید: ای جبرئیل، بنده‌ام را ببر و کرامتم را نشانش بده. پس [مؤمن] از نزد خدا[ی متعال] خارج می‌شود در حالی که نامه[ی عملش] را به دست راست می‌گیرد. آنگـاه به قدری که چشـم، کار می‌کند، برایش گشایش داده می‌شود. [مؤمن که بسیار مسرور شده] نامه‌اش را برای مؤمنین و مؤمنات می‌گشاید و [با شادی تمام،] فریاد می‌زند: «بیایید و کتاب [اعمالـ]ـم را بخوانید. من یقین داشتم که به حساب خود می‏رسم. پس [خوشا به حالش که] او در یک زندگی [بسیار بسیار] خوش است‏»
چون به درِ بهشت رسد، به او گفته می‌شود: جواز ورودت را نشـان بده. او می‌گوید: این، جواز من است. و در آن نوشته شده است: «به نام خدای مهرگسترِ مهربان، این، پروانه‌ای تأیید شده از سوی خداوند توانا و داناست، برای فلان پسر فلان از جانب پروردگار جهانیان».
پس آوازدهنده‌ای، چنان که همه‌ی جمعیت بشنوند، آواز می‌دهد: بدانید فلانی پسر فلانی به چنان سعادتی دست یافته که از این پس، هرگز بدبخت نمی‌شود. [او امتیاز لازم برای ورود و جاوید ماندن در بهشت برین را کسب کرده است]
پس وارد می‌شود و ناگهان به درختی با سایه‌ای گسترده و آبی ریزان و میوه‌های آویزان به نام رضوان بر می‌خورد که از تنه‌ی آن، دو چشمه جاری است.
به سوی یکی از آن دو چشمه می‌رود و خود را در آن، می‌شوید و چون بیرون می‌آید، سرشار از طراوت است. سپس از چشمه‌ی دیگر می‌نوشد و از آن پس، هرگز قولنج و مرض و دردی در شکم او پدید نمی‌آید. این، [تفسیر] همان سخن خدای بلند مرتبه است که [می‌فرماید]: «و پروردگارشان به آنان نوشیدنی‌ای پاک کننده نوشانید»
سپس فرشتگان به استقبالش می‌آیند و می‌گویند: خوش آمدی، داخل [بهشت] شو همراه [سایر] داخل شوندگان. در این حال او در میان دو ردیف از درختانی که شاخه‌هایشان لؤلؤ و سرشاخه‌هایشان زیورآلات و لباس‌ها[ی بهشتی] و میوه‌هایشان مثل پستان دختران باکره است، داخل می‌گردد. پس فرشتگانی که همراهشان شتران و اسبان و زیورآلات و لباس‌ها[ی بهشتی] است به استقبالش می‌آیند و می‌گویند: ‌ای دوست خدا، ‌سوار هر کدام که دوست داری شو و هر چه می‌خواهی بپوش و هر چه می‌خواهی بخواه [که فراهم است]. پس آنچه را دوست دارد سوار می‌شود و آنچه را دوست دارد می‌پوشد. آنچه سوار شده،‌ شتر یا اسبی از نور است و لباسش [که انتخاب کرده و پوشیده نیز] از نور است و [همچنین] زیورآلاتش از نور است. در خانه‌ای از نور، همراهش فرشتگانی از نور و خدمتکارانی از نور و نوکرانی از نور؛ به قدری که [سایر] ملائکه از دیدن اینهمه نور به هیبت می‌افتند. پس بعضی از ایشان به بعضی دیگر می‌گویند:‌ کنار روید که کاروان [مؤمنِ] بردبارِ بخشیده شده می‌آید. پس به اولین قصری که برای اوست و از نقره [می‌باشد] و آراسته به درّ و یاقوت است، نگاه می‌کند.‌ [در این حال] زنانش [که در آن قصر ساکنند] بر او مُشرف می‌شوند و می‌گویند: مرحبا، مرحبا [بر تو] در نزد ما فرود آی. [مؤمن] می‌خواهد که در آن قصر فرود آید [ولی] فرشتگان [همراهش] به او می‌گویند: حرکت کن که این [قصر] و غیر آن برای توست.
[پس مؤمن حرکت می‌کند] تا می‌رسد به قصری از طلا که درّ و یاقوت بر تاج آن است. [در این حال] زنانش [که در آن قصر ساکنند] بر او مُشرف می‌شوند و می‌گویند: مرحبا، مرحبا [بر تو] در نزد ما فرود آی. [مؤمن] می‌خواهد که در آن قصر فرود آید [ولی باز،] فرشتگان [همراهش] به او می‌گویند: حرکت کن که این [قصر] و غیر آن برای توست.
[پس مؤمن حرکت می‌کند] تا می‌رسد به قصری از درّ و یاقوت. [در این حال] زنانش [که در آن قصر ساکنند] بر او مُشرف می‌شوند و می‌گویند: مرحبا، مرحبا [بر تو] در نزد ما فرود آی. [مؤمن] می‌خواهد که در آن قصر فرود آید [ولی باز،] فرشتگان [همراهش] به او می‌گویند: حرکت کن که این [قصر] و غیر آن برای توست.
[پس مؤمن حرکت می‌کند و] می‌رود تا تمام هزار قصری که هر یک،‌ به وسعت چشم‌انداز است را می‌گردد و در کشورش سریع‌تر از حرکت مردمک در حدقه، گردش می‌کند. وقتی به آخرین قصرش می‌رسد، سرش را پایین می‌اندازد. فرشتگان می‌پرسند: ای دوست خدا [تو را] چه شده است؟! می‌گوید: به خدا قسم نزدیک است که چشمم [از دیدن اینهمه نعمت] نابینا شود. [فرشتگـان] می‌گویند: ای دوست خدا بشارت باد بر تو [و هیچ نگران نباش] که در بهشت،‌ کوری و کری نیست. [پس به راهش ادامه می‌دهد و] به قصری می‌رسد که داخلش از بیرون و بیرونش از داخل [آن] دیده می‌شود. خشتی از نقره و خشتی از طلا و خشتی از یاقوت و خشتی از درّ و ملاطش از مشک است. به نور [خاصی] مشرّف شده است که می‌درخشد. [آنقدر صاف و صیقلی است که] مرد [بهشتی] چهره‌اش را در دیوار [آن] می‌بیند»

********************

۱. سوره‌ی حاقه، آیات ۱۹ تا ۲۱.
۲. سوره‌ی انسان، آیه‌ی ۲۱.
۳. اختصاص، شیخ مفید، صفحه‌ی ۳۵۰؛ بحار الانوار، جلد ۸، صفحه‌ی ۲۰۸؛ تفسیر طبری، جلد ۵، صفحه‌ی ۱۸۳؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد ۳، صفحه‌ی ۴۵۷.

امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 32
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,

[ 24 مهر 1396 ] [ 17:14 ] [ بهرام حیدری ]
.: Weblog Themes ByPichak :.

درباره سایت

عضویت / ورود
نام کاربري :
رمز عبور :

خبرنامه

آمار سایت

آنلاین :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته گذشته :
بازدید ماه گذشته :
بازدید سال گذشته :
کل بازدید :
تعداد کل مطالب : 9
تعداد کل نظرات : 0

امکانات وب